تو ای درمان تو ای درمان تو ای درد...

ساخت وبلاگ

 

 

خسته از تماشای تصویر ماتی که از تو روبروی چشم هایم نقش بسته...  این تصویر خودساخته ! کلیشه ای ! سرد ... تو چشم هایت را مثل همیشه بسته ای و شاهد درگیری کسی که روبروی تو ایستاده باخودش نیستی! تو چشم هایت را بسته ای که مبادا مرا ببینی و  دلت بسوزد! 

 

دنیا دنیا دیوار بین من و تو و این همه حرف های کلیشه ای ...

 

باید بپذیرم ... باید بروم . باید تمام تورا بگذارم روی کولم و یک شب بروم .

هیچ چیز را نمی توان درست کرد دیگر ... بگذار خراب ترش نکنیم . تو راست می گویی دیگر قداستی در میان نیست . پرده ها دریده شده . صورت من هم . جایگاه من هم و موجودیت من برای تو فقط یک مشت حرف مفت است و من یعنی کسی که می خواهد آرامشت را بگیرد . زندانیت کند .

احساس بدی دارم از خودم . از این همه سردرگمی . از این همه چه کنم چه کنم . من تو را دوست دارم . اما گند زدم . به جای اینکه دورمان دیوار بکشم دیوارها را بنا کردم روی دست و پایمان . زیر آوار ماندیم . جدا از هم . تو همیشه انتخاب هایت را داری . من در میان هیچ چیز نیستم . من هیچ جایگاهی ندارم! نه در افکارت! نه در سرت! نه در دلت!

 چه بلایی دارد سر ما می آید . چه چیز اشتباه است . بین ما دیوارهای ضخیمی است .

بین ما دیوارها ست ...... 

 

 

 

==================================================

 

 

پاشو گذاشت رو گاز .با اینکه نه پلیسی پشت سرش بود نه هیچ کوفت و زهرمار دیگه ای. فقط میخواست گاز بده نمیدونست کجا میره ولی میدونست که باید بره. چند سالی میشد که داشت درجا میزد. ولی حالا باورش شده بود

 

 

 

 

وقتی که آسمان آبی ترین رنگ را داشت...
ما را در سایت وقتی که آسمان آبی ترین رنگ را داشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theproudd بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 9:42