تو پا پس میکشی و در نیم گشوده به روی من بسته میشود...

ساخت وبلاگ

 

 

 

 

 شبنم و برگ ها یخ زده اند.. ابر های باران زا در آسمان در هم می پیچند..باد می وزد و طوفان فریاد می زند..یخ آب می شود در اندیشه ام..ومن بازهم بدون تو در ترسی موهوم اسیر میشوم..

 

رفیق ...بیا و جرعه های فراموشی ات را تقدیدمم کن

بریده ام از نبودنت

کلافه ام از این حضور خالی بی احساست در لابلای حرف هایمان

از این آلزایمر عجیب مغز تو که انگار نه انگار کسی را باید الآن به یاد بیاورد

ببین که چطور نیستی و خاموش می شوم

و سراسر مه میشوم از برای  تصنیف هایت که روزگاری بود و حالا نیست..

 

وقتی که آسمان آبی ترین رنگ را داشت...
ما را در سایت وقتی که آسمان آبی ترین رنگ را داشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theproudd بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 9:42